آرشا آرشا ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

آزی و نی نی

ماهگرد 13ام.14ام.15ام

سلام به قلپ و نفس بالنده و پسرک زیبا رویم آرشا عزیزتر ازجانم پسرکم ماه سیزدمممممممممممممم یعنی برابر بود با قدمهای زیبایت که بر میداشتی و میومدی بغلم. دومین ماه رمضون هم اومد و بابایی روزه هاشو گرفت. پسر ک خوشگل منم هر روز افطاری میخورد و من حال می کردم با هات. از انجا که عاشق ماکرو فر هستی همیشه صدای استارتشو که میشنوی خودشو میرسونی وقت سحر یک تکونی میخوردی که صدای آشنا شنیدی ولی نمیتونستی از خواب شیرینت بزنیییییییییی. بوسسسسسسسسس آرشا جونم ما نوزده تیر اومدیم خونه جدیدمون و بماند که چقدر من حرص خوردم تا پولش جور شد. اون روز تولد عمران هم بود. خاله براش کیک خریده بود و نهار که ما خونه مامان میتی بودیم خاله یک جشن کوچولو براش گرف...
19 شهريور 1393

آرشا من دواز ده ماهه شد

سلام گل پسرم. ماه دوازده ام با یک موضوع جالب و دردناک برای من شروع شد. خاله سمی از نگه داشتنن استعفا داد و من مجبور شدم روز 8 اردیبهشت تو رو بزارم مهد که اگر کسی ازم بپرسه بدترین روز زندگیت کی بود میگم 8 اردیبهشت 93. واقععا قلبم درد گرفت. وقتی اومدم دنبالت کلی گریه کرده بودی چشمات باز نمشد تا خونه اصلا به من نگاه نکردی. رسیدیم خونه کلی نازت رو کشیدم که با من آشتی کردی . البته فقط سه رو زگذاشتمت. روز سوم دیگه انجا شیر نخوردی . خاله سمی دوباره قبول کرد شما رو نگه داره که تا آخر ماه باز استعفا داد. قراره ففعلا پیش مامان متی بمونی . عزیزم دایی محمد رفتن حج عمره. برای شما  دو دست لباس سوغاتی آوردن برای بابا یک شلوار برای من...
12 خرداد 1393

هوراااااااااااااااااااااااا پسرم یک ساله شدهههههههههههه خداجون ممنونم

سلام به تاج سرم قند و عسلم. نفس بالنده من . آرشا جونی تولدت مبارک با عشق پسرکم 5 خرداد خدا ی مهربون بهترین و عزیزترین چیزی که میتونست به یک زن هدیه کنه به من هدیه کرد و من با آمدن تو مادر شدم. از خدا ممنونم که با آمدن تو دلواپسیهایم را بیشتر کرد. پسرکم خدا وند جهان را به عشق کسی آفرید و من امروز به عشق تو تنها پسرم روزگار را سپری میکنم. پسرکم یادت باشد هیچ روزی کسی پیدا نخواهد شد بیشتر از من و پدرت دوستت داشته باشد و خیر خواه تو باشد. قلب تپنده من مطمئن هستم هر روز که بزرگتر میشوی سخت گیریهای من برای تو شبیه کابوس میشو د.ولی من میدانم وقتی پسر بالغی شدی از اینکه برات گاهی عرصه را تنگ کردم حتما خوشحال میشوی چون میدانی من ...
12 خرداد 1393

ماهگرد یازدهم

پسرکممممممممم سلام.زیبا روی مهربانم. قلب تپنده من آرشا عزیزم ماه یازدم از 5 فروردین 93 شروع شد و شما ایام عید را در دو ماه از زندگیت تجربه کردی . در این ماه خاطرات خوبی داشتیم . عزیزم بهار زمستونی زیبایی داشتی چون برف زیبای شهر ما رشت را سفید کرد. انشاللههههه بخت و اقالت سفید باشه پسرکم. یازدهم فروردین جشن دندونی برات برگزار کردم با تم دندون و غیرهههههههههه متاسفانه خانواده پدرت شرکت نکردن نمیدونم چراااااااااااااااااا؟ خیلی خوش گذشت. اولین سیزده بدر رفتیم هشتپررررررررررر . وای که چقدر برگشتنی شما گریه کردی. پسرکم توی این ماه دیگه مبل رو میگیری بر...
15 ارديبهشت 1393

خاطرات ماه دهم(عیدت مبارک)

سلام به زمباترین فرشته زمینی آرشا نفسممممممم. پسرخوشگلم ماهگرد دهمت و فصل بهار با هم از راه رسیدن و من هر روز با تو شاد و خوشبختم. پسرکم آخر سال همیشه من کارهام زیاده و فرصت نشد که من وبلاگت رو زود آپدیت کنم.عزیزم این ماه بالاخره مامی تنبلت بردت آتلیه و عکسهای شیک ازت گرفتیم. نفسم ماه اسفند حال مامی اصلا خوب نبود و  سرما خوردگی من یکماه طول کشید . متاسفانه شما هم از من گرفتی که تا چشم درد این سرماخوردگی پیش رفت . چشمای خوشگلت رو صبحها نمیتونستی وا کنی. برات با آب ولرم میشستم. مکافاتی بود برای من ریختن قطره توی چشمهای قشنگتتتتتتتتتتت. البته من هم از شما چشم درد گرفتم و درست روز عید چشم درد هر دو ما خوب شد. عزیزم روز اول عید رفتی...
15 ارديبهشت 1393

پسرم نه ما هه شدی(مرواریدت مبارک)

آرشا من سلامممم. نفس من عاشقتممممممممممممم. آرشا جونم ماه نهم ماهی با اتفاقات جالب بود . عزیزم درست روز 15 بهمن بود که تیزی روی دندونت رو احساس کردم. ولی به کسی چیزی نگفتم . تا قشنگ در اومد. روز24 بهمن آش دندونی شاه پسر مو تاج سرمو درستیدم. عکساش رو سیو کردم عزیزم. انشااااللههه ایام عید دندونی میگیریم. عزیزم روز 17 بهمن تولد مامی بود که بابا برام یک عطر 100 میل خرید.شام هم مهمون من رفتیم بیرون پیتزا خوردیم. دردانه جان 18بهمن رفتیم تولد نوه دایی بابا، رادمهر کوچولووووو. آرشا جونم نزدیک عیده و مامی کلی کار داره. عزیزم 4 اسفند تولد بابا جون بود که اینبارم تقلب کردم ماهگردت رو با تولد بابا گرفتم. برای بابا یک هندزفری خریدم. این ما...
18 اسفند 1392

پسرکم هشت ماهه شده

سلام قندکم. هر روز داری شیرینتر میشییییییییییییییییییییییییییییییی عشق منی. برات بمیرممممممممممممم. تویی آرشا کو چولو .شاه کوچولوووووووووو. توئی پسر کوچولو عشقم دو روز مونده بود که هشت ماهت تموم شه کلمه بابا رو از صبح شروع کردی به گفتن. قربون اون بابا گفتنت برم عشقم. در این ماه پسر خوبی بودی عزیزم . ساعت خوابت رو تنظیم کردیم رو ساعت نه شب. راحت واسه خودت میخوابی. این ماه یک شب عمه افسانه و شوهرش و پسراش -عمو آرش ، مامان گلی ، پدربزرگ محمد- و پسر دائی بابا آقا بابک  اومدن خونه ما و مامانی کلی زحمت کشید انشالهههه که خوششون اومده باشه. و شما درآن شب بسیار با ادب بودی. آرشا بوس بو...
7 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آزی و نی نی می باشد