پایان هفته 34 ام
سلاممممم به پسر گل دردانه خودم .آرشا عزیز و قدرتمندم.
آرشا عزیزم خدا رو هزاران بار شاکرم که هفته 34ام هم به خوبی و خوشی گذشت.
خدا رو شکر حال مامان میتی هم بهتره و جواب پاتولوژی هم اوکی بود و من یک نفس راحت کشیدم پسر گلم.
جمعه با بابایی رفتیم لاهیجان. برای همکاران مامی که در تهران ساکن هستن کلوچه خریدیم و فرستادیم.
رفتیم مرکز خرید نادری. وای آرشا جونم یک شیرینی های
خوشمزه ای
داشت که من و بابایی نخوردیم به خاطر دیابت بارداری مامی . که خدای ناکرده شما اذیت نشی.
ولی کلوچه سنتی و کوکی خریدم و هر دو رو مامی خورد تا آرشا لذتشو ببره.
آرشا جونم امروز دیگه شرکت نرفتم موندم خونه که شما رو زیاد خسته نکنم.
بابایی صبح داشت میرفت اداره کلی به من سفارش کرده که مواظب شما باشم.
من قربون این پدر و پسر برم.بوس.
عزیزم منتظرتیمممممممممممم و داریم لحظه شماری میکنیم شما بیاید توی بغل مامی و بابا علی جونی.
همه زندگی منی آرشا نفسم.