اولین صحبتهای آزی و نی نی
سلام نی نی گلم. پیش خدا جون خوش میگذره. کی میای پیش مامانی و بابایی. نمیدونم دخملی یا پسملی. ولی چون مال منی ماهی عزیزم. امروز که شروع کردم به نوشتن وبلاگ روز سه شنبه است. مامانی 3 شنبه بدنیا اومده، در ضمن نزدیک عیده قلب من. امشب 4 شنبه سوریه . بابایی زیاد از اینجور چیزا خوشش نمیاد ولی من عاشق این رسمو رسومم. بعد ا" همه رو برات توضیح میدم.امروز صبح رفتم برای سفره هفت سینون روبان وشمع خریدم. انشاا... سال بعد توی بغل منی با هم میریم خرید. هورااااااااااااااااا. مامانی من یه کفش خوشمل برات خریدم. که خیلی نازه دیدمش دلم غش رفت گفتم بخرم و خریدم. چند وقت پیش که با خاله لیلی رفته بودیم بیرون یک لباس خومس برات خریده بودم. البته بابایی از هیچکدو مشون خبر نداره چون کلا" با خرید کردنم مخالفه . ولی من عاشق این بابایی هستم. دیروز رفتم موهامو رنگ کردم. بابایی از رنگم خوشش نیومد .میخواست با من قهر کنه ولی نمیدونم چرا کوتاه اومد. وای زیاد حرف زدم. عزیزم دوست دارم زود بیا تو دلم. باشه بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس