آرشا آرشا ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

آزی و نی نی

پایان هفته 32

سلام زندگی من آرشا گلم. خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که هفته 32 هم به خوبی تمام شد. عزیزم آخر هفته مامان میتی مریض شد و ما هر روز بیمارستان بودیم و تو حسابی پسر خوبی بودی که من و خستگیهای منو تحمل می کردی. عزیزم خیلی برای مامان میتی نگرانم . اگه پدرت نبود و دلگرمیهاش نبودن نمیتونستم تحمل کنم. دعا کن زودی حال مامان میتی خوب شه. دوستتتتتتتتت داریممممممممممممممممممم و منتظریم که این چند هفته هم بسلامتی بگذره.بوس
20 فروردين 1392

پایان هفته 30 ام (سال نو نفسم آرشا مبارک)

سلامممممممممممم پسر گل مامی آزاده و بابا علی. عزیزم سال نو مبارک. انشالله سال دیگه کنار ما روی سفره هفت سین کوچکمون میشینی  و لحظه تحویل سال رو جشن می گیریم.   عزیز دلم خدا رو شکر هفته 30 ام هم تموم شد. توی این هفته به خاطر تعطیلات نوروز بابایی همش پیش ما بود. روز اول عید بعد از تحویل سال رفتیم خونه مامان گلی. روز بعدشم رفتیم خونه مادربزرگ بابا علی جون. مامان میتی تهرانه. هنوزخونه مامان میتی نرفتیم. عزیزم فردا تعطیلات بابایی تموم میشه و بابا علی جون باید بره اداره. من و شما هم باید بریم یک سری به شرکت بزنیم و تا اداره آبفا هم بریم. مثل همیشه پسر خوبی باش و محکم به مامان آزی بچسب. ...
11 فروردين 1392

پایان هفته 31 ام

سلاممممممممممممم آرشااااااااااااااااااااااا قلبمممممممممممممممممممممم . یکدانههههههههههههههه من. قلبتپندهههههههههههههههه و همه زندگیمممممممممممممممممممممممممممممم. عزیزم خدا رو شکر هفته31ام هم تموم شد. توی این هفته کلی عید دیدنی رفتیم.   خیلی خوش گذشت. مهمونم داشتیم  عسل مامانننننننننننننننن. ولی خیلی آخر هفته بدی داشتم که اون رو در پیغام خصوصی برات مینویسمممممممممممممم. عزیزم دیروز یعنی 10 فروردین 92 من و شما و خاله لیلی و سمی و مامان میتی رفتیم برات کلی خرید کردیممممممممممممممممممممممممم. انشاللههههه به وقتش به سلامتی ازش استفاده می کنی  پسری من. آرشا ج...
11 فروردين 1392

پایان هفته 28 ام

    سلام به یکدانه  و دردانه عزیزم پسرررررررررر گلمممممم . آرشااااا خوبمم که هر روز با مامانشششششششششش میره بیرون و کلی مامانش رو درک میکنه. هر روز به خاطر کارای مامی از 7 صبح میریم بیرون و ساعت 2 تا 3 برمیگیردیم خونه. مامی عاشق این شجاعت پسرییییییی که محکم به مامانش چسبیدههههههههه. عزیز دلم هفته 28ام هم تموم شد خدا رو شکر. توی این هفته مامی همش بیرون بود. عزیزم نزدیک عیده پدرت داره خونه رو تمیز میکنه. نفسمم این هفته مامی  امتحان نظام مهندسی داره برای مامی باید دعا کنی قبول بشهه. پسر قدرتمندم دوستتتتتتتتتتت دارمممممممممم و منتظرتمممممممممم که این روزها بگذره بیای بغل مامی. ...
29 اسفند 1391

چهارشنبه سوری

سلام آرشا نفسمممممممممممم. اولین چهار شنبه سوریت مبارک عزیزم. امسال توی دل مامی هستی سال دیگه انشالله توی بغلمی عزیزم.   تاریخچـه آئیـن چهارشنبـه سـوری در فرهنـگ ایـرانیـان باستـان تاکنـون یکی از آئینهای سالانه و دیرینه ی ایرانیان جشن سوری، چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود. مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را برگزار می کنند که ریشه اش به قرن ها پیش باز می گردد که مراسم ویژه آن در شب چهارشنبه صورت می گی...
29 اسفند 1391

پایان هفته 29 ام

سلام به پسر گلمممممممممممممم . زندگییییییییی من . آرشا قدرتمندم که توی این هفته حسابی با مامی همراه بوده و اصلا مامی رو اذیت نکرده. قربون پسر گلم برم. خدا رو شکر هفته 29ام هم تموم شد. نفسمم هفته29ام ما همش بیرون بودیم. چون مامی یک پروژه ای رو تموم کرده بود و آخر سال بود باید به شرکت مربوطه مراجعه می کردم تا پولمون رو میگرفتم. از 7:30 صبح بیرون بودیم تا 4 بعد از ظهر یک پا شرکت یک پا پیش بدهکارها. آرشا من، مامی امتحان نظام رو داد . فکر میکنم انشالله که قبول میشم. برای مامی دعا کن. عزیزم نزدیک عید نوروز و سال جدیده. بابایی مهربون که من فداش بشم همه خونه رو تمیز کرده و ما منتظر هستیم که عید بیاد. اصلا فرصت نکردم خرید کنم . انشالل...
29 اسفند 1391

پایان هفته 27 ام

سلاممممممممممممم به آرشاااااااااا گلم. پسرممممممممممممممممم قند عسلمممممممممممممممممممممم.   عزیزم خوشختانه هزار الله اکبر این هفته هم با خوشی تموم شد. عزیزم هفته قبل با شما اولین عروسی رو رفتم. برعکس من که نمیتونستم برقصم شما حسابی توی دل مامانی برک دنسسس زدییییییییییییی .   عروسی دخترعموم بود . خیل خوش گذ شت. خاله لیلی با بچه ها ش اومده بودن. پارسین یک پاپیون زده بود خیلی بهش میومددددددددددددددد. بمیرم برا اون تیپششششش. خوشبختانه خدا رو شکر بابائی خیلی هوا ما رو داره عزیزم. فردا میرم سونو و این 5امین دیار من باشماست گل پسرم. دوستتتتتتتتتتتت دارم...
14 اسفند 1391

خاطرات جنین

شروع   تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کرم و فعلا برای مسکن رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!!!!!!!!   اظهار وجود هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد.   زندان گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!     فرق اینجا با آنجا  داشت...
9 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آزی و نی نی می باشد